استاد محمد تقي جعفري در اين خصوص مينويسد: «مقصود از عمق معاني، دشوار بودن و حالت معمايي نيست، بلكه قرآن همه مسائل نهايي مربوط به انسان و جهان را در آياتي كه كلمات آن ساده و زيباست، مطرح كرده است. از طرفي، عبارت بعدي امامعليه السلام كه ميفرمايد: لا تفني عجائبه و لا تنقضي غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به; «نكات شگفت آور آن فاني نگردد و اسرار نهفته آن پايان نپذيرد و هرگز تاريكيهاي جهل و ناداني جز به آن رفع نشود.»، حاكي از استمرار جاوداني محتويات قرآن است.»[10]
امام عليه السلام در يكي ديگر از سخنان حكيمانه خويش ميفرمايد: واعلموا انه ليس علي احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غني [11]; «آگاه باشيد! هيچ كس پس از داشتن قرآن، فقر و بيچارگي ندارد و هيچ كس پيش از آن، غنا و بي نيازي نخواهد داشت.»
بيان كوتاه اما پر معناي حضرت متضمن اين معناست كه اين نسخه الهي از چنان غناي فرهنگي برخوردار است كه پيروان خود را بي نياز از هرگونه مكتب و مسلكي ميكند; درحالي كه ديگر مكاتب فكري و كتب بشري قادر به پاسخگويي نيازهاي اخلاقي و معنوي بشر نيستند.
در وصف ديگري از قرآن بصورتي شيوا و دلنشين ميفرمايد: «ثم انزل عليه الكتاب نورا لا تطفا مصابيحه و سراجا لا يخبو توقده و بحرا لا يدرك قعره و منهاجا لا يضل نهجه و شعاعا لا يظلم ضوؤه و فرقانا لا يخمد برهانه و تبيانا لا تهدم اركانه.»[12]سپس كتاب آسماني يعني قرآن را بر او نازل فرمود; نوري كه خاموشي ندارد، چراغي كه افروختگي آن زوال نپذيرد، دريايي كه اعماقش را درك نتوان كرد، راهي كه گمراهي در آن وجود ندارد، شعاعي كه روشني آن تيرگي نگيرد، جداكننده حق از باطل كه درخشش دليلش به خاموشي نگرايد و بنياني كه اركان آن منهدم نگردد.»
هدف حضرت از بيان اين عبارات آن است كه دوران حقايق و مفاهيم قرآن محدود و موقت نيست و آيات و دستوراتش پيوسته نوين و جاوداني اند، تا آنجا كه مفهوم آياتي كه درباره گروه معيني نازل شده، عموميت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسين دربرميگيرد. [13]
از امام صادقعليه السلام روايتشده كه فرمود: «اگر چنين بود كه آيهاي درباره قومي نازل ميگشت و با از بين رفتن آن قوم، آيه هم از بين ميرفت، از قرآن چيزي باقي نميماند ولكن قرآن تا زماني كه آسمانها و زمين برپاست، اول تا آخر آن جريان و سريان دارد.»[14]
ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعيت قرآن، برخي اين مجموعه عظيم الهي را حاوي كليه علوم و مسائل مورد نياز بشر پنداشته و در پي ايجاد رابطه مابين كليه علوم نوين با قرآن برآمدهاند.
آيت الله معرفت اين پندار را افراطي ميداند و ميگويد: «اين ادعا كه هرآنچه بشر به آن رسيده يا ميرسد مانند دستاوردهاي علمي، فني، فرهنگي و... از قرآن بوده، و يا ريشه قرآني دارد، ادعايي گزاف و بي اساس است. مقصود از كمال و جامعيت قرآن، جامعيت در شؤون ديني، اعم از اصول و فروع آن است; يعني آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احكام و تشريعات، بطور كامل در دين مطرح گشته است; به عبارت ديگر هرآنچه كه در زمينه سلامت و سعادت معنوي، روحي و اخلاقي انسان است، در برنامهها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهاي اجرايي، ساختاري و اجتماعي براي پياده كردن اين برنامهها به عهده انسانهاست.
بايستي به اين نكته توجه داشت كه دليل ادعاي قرآن كريم به كمال، در
«اليوم اكملت لكم دينكم»
و يا
«تبيانا لكل شيء»
برعهده داشتن تشريع مطالب است; چنانچه از زاويه تكوين چنين ميگفت، بايد انتظار ميداشتيم كه هرآنچه بشر از علوم طبيعي، تجربي و... نياز دارد بطور كامل در قران آمده باشد و يا حداقل ريشهاش در قرآن باشد; ولي منظور قرآن از «بيان هرچيز»و «كامل بودن دين»آن است كه قرآن هرآنچه را در زمينه شريعت است،براي ما طرحو پايهريزيكردهاست. [15]
آيه
«و لا رطب و لا يابس الا في كتاب مبين»[16]
نيز كه برخي براي تاييد صحبتخود مبني بر اينكه در قرآن همه علوم بشري و طبيعي نهفته است، بدان تمسك جستهاند، زماني مورد قبول است كه «كتاب مبين»را «قرآن»فرض كنيم، حال آنكه مفسران آن را «لوح محفوظ»تفسير كردهاند; يعني هرآنچه در عالم وجود تحقق مييابد، در آن لوح محفوظ ثبت ميگردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از «كتاب مبين»در آيه فوق «قرآن»نيست.
آيةالله معرفت جايي ديگر در تاييد صحبتخود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبيعي را كه بشر خود بايستي بدان برسد، دور از شان قرآن كريم دانسته ميگويد: از طرفي شان قرآن و دين اقتضا نميكند در اموري كه مربوط به يافتههاي خود بشر است، دخالت كندو حتي راهنمايي كردن او هم معنا ندارد; زيرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزاني داشته و فرموده:«و علم ادم الاسماء كلها»[17]يعني به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقايق اشياست; يعني ما به انسان قدرت پي بردن به تمام حقايق هستي را دادهايم و براي آنكه جنبه جانشينياو در زمين به منصه ظهور برسد، بايد خود جوشيده و به فعليتبرسد.
خداوند انسان را توانمند و خردورز و كاوشگر آفريده است. از طرف ديگر ميدان تاثير پذيري را در طبيعتبازگذاشته است:
«و سخر لكم ما في السموات و الارض»
همين كافي است كه بشر بتواند با تصرف در طبيعتبه طرف سازندگي دنيوي حركت كند و لزومي ندارد كه خداوند فرمول شيمي يا مسائل رياضي را توضيح دهد. [18]
واضح است كه شارع در برخي موارد در مسائل غير شرعي نيز دستوراتي داده است، زيرا خدايي كه
«يعلم السر في السموات و الارض»[19]
است، به هنگام بيان مطالبي از اسرار طبيعتبه صورت اشاره و كنايه صحبت ميكند و اين تراوشاتي است كه به هنگام بيان مناسب شرعي عرضه ميشود.
[1]. نهجالبلاغه، خطبه 18 [2]. انعام، 38 [3]. نحل، 89 [4]. نساء، 82 [5]. حشر، 7 [6]. مجمع البيان، طبرسى، ج 4، ص 372 [7]. الميزان، علامه طباطبايى، ج 7، ص 83 [8]. همان منبع، ج 5، ص 21 [9]. انيق»به معناى «حسن معجب»مىباشد، يعنى از نظر انواع بيان داراى زيبايى شگفت آورى است. بنگريد به: نهج البلاغه امام على بن ابىطالب(ع)، تصحيح صبحى صالح، ج2، فهرس الالفاظ الغريبة. [10]. ترجمه و تفسير نهجالبلاغه، محمد تقى جعفرى، ج 4، ص 266-269 [11]. خطبه 175 [12]. خطبه 189 [13]. بيان در علوم و مسائل كلى قرآن، سيد ابوالقاسم خويى، ج 1، ص 41-42 [14]. التفسير، عياشى، ج 1، ص 10 [15]. جامعيت قرآن كريم نسبتبه علوم و معارف الهى و بشرى، محمد هادى معرفت، نامه مفيد (فصلنامه دارالعلم لمفيد)، ش 6، سال دوم، ص5; گفت و گوبا استاد معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، ش 11-12، ص 210-212 [16]. انعام، 59 [17]. بقره، 31 [18]. جامعيت قرآن كريم، همانجا [19]. فرقان، 66